بایگانی برچسب: s

چشمهایت را ببند و بپر ، نهایتش میمیری !

چشمهایت را ببند و بپر ، نهایتش میمیری !

چشمهایت را ببند و بپر ، نهایتش میمیری !اکثر ماها از آینده ترس داریم و بخاطر این ترس از آینده زمان حالمون رو هم از دست میدیم و از دست دادن این زمان حال ، گذشته ای رو از خود بجا گذاشتیم که زیاد هم خوب نیست و یه جورایی برای اکثر ماها تاریک هست ، ولی اگه این ترس از آینده رو یه جورایی در خود بکشیم میشه حال و گذشته مثبت تری ترسیم کرد و بعد از این اشتباهات تاریخی نداشته باشیم :دی ادامه‌ی خواندن

رویای من برای ماندن

رویا …

رسم بلاگ نویسی بر این هست که اول بگن سلام دنیا ولی من از رویاهام می نویسم و اولین نوشته بلاگم مربوط میشه به SMS بازی چند روز پیش من با دوست م ، پس بسم الله …

چند روز پیش با یکی از دوستام که خیلی دوستش دارم داشتم SMS بازی میکردم و دلش خیلی پر بود از آرزوهایی که برآورده نشده بود شایدم از دوستایی که تنهاش گذاشته بودن یا کسی رو نداشت که بهش تکیه کنه و …. دلش پر بود و رفتن و تنها شدن و دور شدن از ادم ها رو ترجیح میداد ، خدا میدونه اون لحظه چقدر من ناراحت شده بودم و با اینکه خودمو دوست اون خطاب می کنم ولی نتونسته بودم براش دوست واقعی باشم اشک م در می اومد، و منم شده بودم یکی مثل بقیه …

رویای من برای ماندن ادامه‌ی خواندن