آرزوهای محتاج پول و سرمایه

کار = پول

پول = راحتی

راحتی = زندگی

زندگی = آرامش

این یه برداشت هست در سن 26 سالگی با کلی دوندگی تو زندگی و جامعه و در آخر به جایی نرسیدن بخاطر نبود سرمایه ، سرمایه هایی از جنس نیروی کار و سرمایه هایی از ناامیدی بخاطر بی توجهی و مشخص نبودن آینده ای که برای ما طراح ها و برنامه نویس ها و … هست ، با هر کس باب صحبت رو باز کنیم سخن از کارآفرینی و دادن ایده های نو به میان میاد و میگه چرا خودت یه کاری نمی کنی ؟؟

سرمایه نمیخواد بابا طرحتو ببر بهت وام میدن ازت حمایت می کنن

طرح شما مورد تایید نیست ؟؟

حال ندارم جواب تو رو بدم – حراست لطفاً بیا این رو بنداز بیرون.

و اینجوری امثال من با کلی شور و شوق از کار و اینده و زندگی زده شده و با هر دروغی که تو تلویزیون برای حمایت از کارآفرینان داده میشه شروع به فحش دادن خودم با این رشته ای که خوندم و این تخصصی دارم شروع شده و در نهایت تلویزیون خاموش میشه

خیلی وقته ننوشتم ، دلم برای نوشتن تنگ شده ولی نوشته هایم هم هزینه داره و سالانه باید برای داشتن نوشته هایم پول هاست و دامین بدم که حرفایم رو جایی از این دنیای بی پایان شبکه خاک بخوره ، پس اونوقت ما چرا هستیم و داریم تلاش می کنیم با اینکه بودنمون برای هیچکسی ارزشی نداره و همه به یه دید از چشم ایشون هست و هدف های بزرگ مون برای کسی ارزشی نداره ؟؟

وقتی مسئولی در یک جا پول از بیت المال میگیره برای پاسخگویی برای بنده پس حق بدرفتاری نداره و در نهایت اگر این بیت المال حق امثال من هست و میریزه تو شکم برخی کارمندان … پس من از این حقوقی که میگیره و حتی اگر 1 ریال از سهم من رو میدن به ایشون و امثال ایشون نخواهم گذشت و ….

آیا اینه فلسفه بشریت و حق انسان بودن ؟؟ پس فرق بین من و حیوانات چیه ؟؟

اح بی خیال بابا

حرفم رو کی میشنوه که اینجوری داغ کردم /…

23 آبان 94 – الان 26 سال و 10 روزه شدم مثلاً …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *